سلام!
نازنین! روزهاست از فکر تو خلاص نمیشم. تو رشتههای ردّی شدهیی که مثل رگهی خونی دنبال فکرا و روزای من میاد. میون این فلات گربهنشون که دمش توی عمّانه و سرش توی خـزر، تو باید توی کارتن بخوابی و ماشین از روت رد شه و لـه شی! (1) میون این همه خونه، تو «تـو فکر یه سقفی»!
نازنین! روزهاست از فکر تو خلاص نمیشم. تو رشتههای ردّی شدهیی که مثل رگهی خونی دنبال فکرا و روزای من میاد. میون این فلات گربهنشون که دمش توی عمّانه و سرش توی خـزر، تو باید توی کارتن بخوابی و ماشین از روت رد شه و لـه شی! (1) میون این همه خونه، تو «تـو فکر یه سقفی»!

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر