کل نماهای صفحه

۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

ایران-مجاهدین-شعری درردای پنجاه سالگی سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران

یک صفحه‌ی سفید گشودم
یک حس واقعی
دو دست
بر دکمه‌های صفحه کلیدها
یک مازندران سرو را
به یاد آوردم
یک رشت باران و
یک مشهد دعا و راز و نیاز را
یک اصفهان زیبایی
ـ اگر ‌چه ندیده‌امش ـ
یک شیراز گل را 
و راستی آزمایی کردم
احساسهای خودم را
نسبت به تو 
احساس گفت
تو کوچکی
اما یک ریگ کوچک
از دامن کویر
شاید
احساس دشت را
درست وصف کند. 
می‌خواستم از رنجهای تو آغاز کنم
اما
دهانم گفت
به‌اندازه‌ی دهها اوین و گوهردشت
فریاد می‌شود!
امروز تنها
از شوقهای او بگو
که یک خزر ولوله است
و یک لوت عطش، برای باران آزادی
غرور او را
در یک ستارخان جرقه‌ی همت، ضربدر آسمان
                                             خلاصه کن! 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر