ترانه ای که برای همه خاطره انگیز ویادآوردوران دیکتاتوری شاه وایام قیام بهمن ماه57است
حتما که همه نقل قولی شنیده ایم که این ترانه را سرهنگ سیامک از رهبران سازمان نظامی حزب توده درشب اعدام برای دخترش سروده است ولی من به مطلبی برخوردم که تاریخچه واقعی این ترانه وسراینده آن رامنعکس کرده است
![]() |
| حیدر رقابی |
سرایندۀ ترانۀ «مرا ببوس» حیدر رقابی (هاله) است. او در 19آذر1310 زاده شد و در 23آذر1368درگذشت و در جوار مزار جهان پهلوان تختی به خاک سپرده شد. کمتر از 20سال داشت که دفتر شعری از او توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید. عبدالرّحیم جعفری، مدیر انتشارات «امیرکبیر»، در این باره می گوید: «اوایل سال 1329 در کوران مبارزات مردم و دولت و احزاب چپ و راست، با جوان پرشورى آشنا شدم به نام حیدرعلى رقابى، که از خویشان بیژن ترقّى، مدیر کتابفروشى خیام بود. ملیگرایى بود شوریده و شیفتۀ دکتر محمد مصدق. جوانى بود فروتن و مؤمن و معتقد، و در مبارزات ملى، سخت، فعّال... دفتر شعرى داشت به نام "آسمان اشک"، که آن را در هزار نسخه چاپ کردم».
حیدر رقابی دربارۀ چگونگی سروده شدن ترانۀ «مرا ببوس» می نویسد: ««با او در یکى از روز هاى پرگیر و دار جنبش ملى آشناشدم و هم در شعر و هنر و هم در سیاست او را هماهنگ زندگى خود یافتم.
سرنوشت دوستى ما با سرنوشت نهضت ملى ایران بعد از کودتاى ۳۲ هماهنگ شده بود. ۲۸ مرداد که رسید نهضت انقلابى زیر زمینى شد و به همین گونه دوستى ما. با او پیمان زندگى بسته بودم و مى خواستم که با پایان یافتن دورۀ دانشکدۀ حقوق، این عروس آرزو ها را، عروس خانۀ خود بسازم و گلهایى را که پنهانى در لاى روزنامه ها به دست او مى سپردم، دیگر آشکارا هر روز هدیه اش کنم......
![]() |
| حسین گلنراقی |
در سال 1333، ترانۀ «مرا ببوس» با صدای حسن گلنراقی، با آهنگی از ساخته های مجید وفادار، همراه با ویولن پرویز یاحقی و پیانو مشیر همایون، از رادیو ایران پخش شد. با این که خوانندۀ این ترانه برای مردم چهرۀ آشنایی نبود، با استقبال بی مانندی روبه روشد و در اندک زمانی آوازه اش سراسر ایران را فراگرفت.
متن ترانۀ «مرا ببوس»:
«مرا ببوس، مرا ببوس/
برای آخرین بار،/ تو را خدا نگهدار،/ که می روم به سوی سرنوشت/
بهار ما گذشته،/ گذشته ها گذشته،/ منم به جستجوی سرنوشت/
در میان توفان/ همپیمان با قایقرانها/
گذشته از جان/ باید بگذشت از توفانها/
به نیمه شبها/ دارم با یارم پیمانها/
که بر فروزم/ آتشها در کوهستانها/
شب سیه/ سفر کنم،/ ز تیره ره گذر کنم/
نگر تو ای گل من،/ سرشک غم به دامن،/ برای من میفکن/
دختر زیبا/ امشب بر تو مهمانم، / در پیش تو میمانم،/ تا لب بگذاری بر لب من/
دختر زیبا/ از برق نگاه تو،/ اشک بی گناه تو، /روشن سازد یک امشب من/
ستاره مرد سپیده دم،/ به رسم یک اشاره،/ نهاده دیده برهم/
میان پرنیان غنوده بود/
در آخرین نگاهش/ نگاه بی گناهش،/ سرود واپسین سروده بود/
بین که من از این پس/ دل در راه دیگر دارم/
به راه دیگر/ شوری دیگر در سر دارم/
به صبح روشن/ باید از آن دل بردارم،/ که عهد خونین با صبحی/
روشن تر دارم... ها/
مرا ببوس/
این بوسه وداع/
بوی خون می دهد».


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر